قرآن و فرهنگ اصل نزول

پدیدآورمحمد صادقیان هرات

نشریهمجله گلستان قرآن

شماره نشریه166

تاریخ انتشار1390/01/15

منبع مقاله

share 1157 بازدید
قرآن و فرهنگ اصل نزول

محمد صادقیان هرات

اشاره:

در شماره 157 مجله گلستان قرآن، مقاله‏ای با عنوان «تأثیرناپذیری قرآن از فرهنگ زبان نزول» از «دکتر عبدالمجید طالب تاش» به چاپ رسید؛ آقای محمدصادقیان هرات که از پژوهشگران علوم قرآن و حدیث و نویسنده مقالات متعدد در زمینه مباحث نظری قرآنی می‏باشد، نقدی بر آن مقاله به دفتر مجله ارسال کردند که با توجه به جامعیت بحث و رعایت ضوابط علمی نقد، آن را نیز به خوانندگان محترم تقدیم می‏کنیم.
در روایتی آمده است که روزی حضرت موسی(ع) به سختی بیمار شد اما از خوردن دوا امتناع می‏کرد و تنها به دعا و درخواست شفا از خداوند اکتفا می‏نمود. روزها گذشت و حال او لحظه‏به‏لحظه بدتر می‏شد اما شفایی حاصل نگردید. این امر تعجب وی را برانگیخت، از این رو از خداوند علت عدم استجابت دعای خود را جویا شد. خداوند نیز بر او وحی فرستاد که‏ای موسی! چه کسی شفا را در دوا قرار داده است؟ و تو چرا از خوردن آن امتناع می‏کنی؟ تو مداوا نخواهی شد مگر آنکه دوا خورده و شفای خود را از این طریق از ما بخواهی.
شکی نیست که خداوند، جهان را براساس سنتهایی خاص بنا نهاده و نظمی منطقی بر تمامی آن حاکم نموده است. از حرکت یک اتم تا گردش سیارات و کهکشانها، همه تحت سیطره این نظم قرار دارند و محکوم به پیروی از آن می‏باشند. از این رو اگر قرار است به خاطر دعای موءمنان، بارانی ببارد، بارش این باران خارج از چرخه طبیعی نخواهد بود. یعنی از تبخیر آب تا وزش باد و تشکیل ابر و بارش باران همه باید یک به یک اجرا گردند. در این میان، دعای موءمن تنها می‏تواند سمت و سوی این نظم را به نفع دعا کننده جهت دهد و هر حرکتی خارج از این نظم، انتظاری بی‏معناست. رنجهایی که انبیای الهی در راه تبلیغ دین خدا کشیده‏اند، همه در راستای همین اصل عدم تخلف از سنتهای موضوعه الهی می‏باشد وگرنه خداوند می‏توانست از راههای غیرطبیعی مثل تصرف در اندیشه و دلهای کافران، آنان را به سوی خود سوق داده موءمن به خویش گرداند، اما چنین نکرد. حتی معجزات انبیاء نیز از این امر مستثنی نیستند. آنان نیز در بارگاه الهی از نظمی منطقی برخوردارند و چنین نیست که چون بازیچه‏ای در دست مخاطبان پیامبران، هر روز به شکلی تحقق یابند. از این روست که پیامبر(ص) در برابرخواست مشرکین - که خواهان انجام معجزاتی خاص، هستندن - تسلیم نمی‏شود و دست به انجام کارهای محیرالعقول نمی‏زند. بلکه آنان را بر توجه بیشتر به مفاهیمی که او مأمور ابلاغ آن است دعوت می‏نماید. (96 - 90/ سوره اسراء) چنین آیاتی به روشنی مبین این مطلبند که معجزات انبیاء نیز از قانونی خاص پیروی می‏کنند؛ قانونی که مانع از آن می‏شود تا معجزه، به جای رشد و تعالی انسانها موجبات فقر فکری و رکود اندیشه آنان را مهیا سازد.
تمامی نعمتهایی که در اختیار انسان قرار داده شده نیز در بردارنده قوانین خاصی است که خداوند خود در وجود تک‏تک آنان نهاده است که از جمله این نعمتها می‏توان به قدرت تکلم آدمی اشاره کرد. کشف رموز و قوانین حاکم بر زبان، تحولات بسیاری را در تاریخ اندیشه انسان سبب شده است. زمانی که کلمات و رموز ساحرانه با تأثیرات فوق طبیعی خود اثرات منفی بسیاری در جوامع بشری نهاد1 و یا آنگاه که سوفسطا با بهره‏گیری از فنون خطابه و سخنرانی، به سوءاستفاده از قدرت بیان پرداختند و بزرگانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو را مجبور به پایه‏ریزی اصولی در جهت سامان‏دهی فهم انسان در برابر شنیده‏های خود نمودند، اندیشه آدمی، حرکتی نو را به سوی کشف افقهای جدید شناخت زبان و قوانین حاکم بر آن را آغاز کردند. امروزه در جوامع بشری، اهمیت پرداختن به زبان و مقوله‏های مرتبط با آن موجب پدید آمدن مکاتب متعددی در مجامع علمی جهان شده است و هریک بر کشف قوانینی پرداخته‏اند که بدون در نظر گرفتن جایگاه متکلم بر زبان آدمی حاکم می‏باشد. از جمله این قوانین می‏توان به تأثیرپذیری از عناصری چون زمان، مکان و مخاطب اشاره کرد؛ سه اصلی که تغییر هریک از آنان بر نوع بیان و شیوه گفتار متکلم تأثیر بسیاری می‏گذارد. این که متکلم کجا و کجا به بیان مطلبش بپردازد و یا مخاطبان او از چه فرهنگی برخوردار باشند در نوع ورود و خروج او به بحث و یا حتی نوع کلماتی که استفاده می‏کند تأثیر می‏گذارد. نمونه‏های بسیاری از این قبیل را در متون اسلامی می‏توان یافت که پیامبر(ص) در برابر یک سوءال چند پاسخ متفاوت می‏دهند و هنگامی که از علت تفاوت سوءال‏کنندگان و میزان فهم هریک سوءال می‏شود، دلیل را پاسخهای متفاوت اعلام می‏کنند. قرآن نیز از آن جهت که پیام شفاهی است و در قالب کلمات، به گوش مسلمانان عصر ظهور رسیده، نمی‏تواند امری خارج از این سنتهای موضوعه باشد. هنر قرآن در آن نیست که سنت‏شکنی نموده و زنجیرهای نظم الهی را پاره کند، بلکه براساس همان اصولی که همه انسانها سخن می‏گویند و همان قوانینی که بر گفتار و ارتباطات شفاهی تمامی انسانها حاکم است، مجموعه‏ای را ایجاد نموده که نه تنها سرآمد عصر خود بلکه تمامی اعصار گشته است. زبان قرآن همان است که اعراب با آن گفتگو می‏کردند و از همان قوانین و اصولی تبعیت می‏کند که تمامی اعراب آن زمان حجاز آن را رعایت می‏کردند اما اینها جایگاهی یافت فراتر از آنچه تا آن زمان داشت.
براساس آنچه گفته شد، قرآن، به عنوان یکی از پدیده‏های موجود در دنیا از قوانین و اصول موضوعه الهی مستثنی نیست و چون از جنس کلمات است از همان اصولی پیروی می‏کند که بر جهان کلمات حاکم است یعنی تحت تأثیر سه اصل زمان، مکان و مخاطب قرار می‏گیرد و این تأثیرپذیری، برخلاف آن چه نویسنده محترم آنرا به انفعال کشانیدن ذات مقدس خداوند تعبیر می‏کنند، نه وهن قرآن است و نه چیزی از ارزشهای آن می‏کاهد، بلکه برعکس، دلیلی بر اعجاز و عظمت وجودی آن است. زمانی که قرآن در بیان خالقیت خداوند، انسان‏ها را به دقت در خلقت شتر دعوت می‏کند مقصود واقعی او چیست؟ و چرا شتر را مطرح می‏کند؟ آیا این امر به دلیل آن است که شتر بهتر از هر حیوان دیگری این خصیصه الهی را آشکار می‏سازد و مثلاً اسب و گاو و گوسفند آن پیچیدگی و ظرافتی را که شتر دارد، دارا نیستند و در نوع خلقت از کیفیت پائین‏تری برخوردارند؟ و آیا اساساً برای درک درک خالقیت خداوند حتماً باید به شتر نگاه کرد؟ اگر قرار است هر برگی از درختان سبز دفتری از معرفت کردگار باشد پس چرا خداوند در میان این همه حیوان تنها شتر را ذکر می‏کند؟ در حالی که پیچیدگی زندگی و رفتار شتر نسبت به برخی حشرات، بسیار پیش پا افتاده و ساده به نظر می‏رسد؟
درک فرهنگ زمانه پاسخی به این چراهاست. وقتی ما به مطالعه فرهنگ عرب جاهلی می‏پردازیم، به این نکته پی می‏بریم که اشاره قرآن به شتر نه از باب پیچیدگی فوق‏العاده خلقت آن است تا بتوان آن را با ایرادهای علمی و کلامی نقض کرد و نه دلیل پائین بودن معرفت زیست شناسانه قرآن، بلکه به دلیل وجود مخاطبانی است که مهمترین و جالب‏ترین حیوان جامعه آنها شتر بوده و این اشاره قرآن بیان مطلبی در راستای فهم مخاطبین خود بوده است، نه چیز دیگر و به همین دلیل است که امروز اگر بخواهیم عظمت خداوند را در خالقیت درک کنیم در به در به دنبال شتر نمی‏گردیم، بلکه آن را تنها مثلی بر این منظور می‏پنداریم و جرقه‏ای جهت آغاز راهی برای کشف خداوند از طریق مخلوقات به شمار می‏رویم؛ راهی که در کتبی چون «توحید مفضل» با دقت تمام توسط ائمه الهی ادامه یافت و شگفتی‏های بسیاری را سبب شده است.
ما به عنوان یک مسلمان - در توضیح آیه 189 سوره بقره چه پاسخ قانع‏کننده‏ای به غیرمسلمان می‏دهیم. آن جا که خداوند در بیان مثالی از نیکی، اشاره به امر واضحی چون ورود به خانه از طریق در خانه می‏کند و ورود افراد از غیردر خانه را نهی می‏کند!
«... ولیس البربان تأتوالبیوت من ظهورها و لکن البر من اتقی و أتواالبیوت من ابوابها واتقواالله لعلکم تفلحون»
مگر قرار است انسانهای متمدن از راهی غیر از در خانه وارد شوند که قرآن آنان را به چنین امری توصیه می‏کند؟ مگر کسی شک دارد که از در خانه وارد شدن بهتر از آن است که مثلاً از روی دیوار وارد خانه شویم؟ و اصولاً در ورود و خروج به منزل چه نکته مهم و با عظمتی نهفته است که قرآن بدان اشاره می‏نماید؟ آیا برای تربیت اجتماعی مسلمانان مثالی جالب‏تر از این پیدا نمی‏شد؟ پاسخ سوءالات بسیاری که در برابر چنین آیاتی مطرح می‏شود، جز با درک فرهنگ زمانه امکان‏پذیر نیست. تنها در این حالت است که می‏فهیم از جمله آداب غلط برخی از اعراب این بوده که در ایام حج منزل خود را ترک و ورود به آن را بر خود حرام می‏کردند، اما گاهی که احتیاج داشته وارد منزل شود برای آنکه قسم خود را نشکنند از سوراخ پشت‏خانه رفت و آمد می‏کردند و بر این عمل خود مباهات نموده از افتخارات خود بر می‏شمردند. خداوند در جهت نفی سنتهای غلط اجتماعی - که بر اشتباه از زمره اعمال نیک بر شمرده می‏شود - به این رسم جاهلی اشاره کرده و سنتهایی اینچنین را که دارای هیچ اثری در جامعه نبوده و از هیچ پایه و اساس صحیحی برخوردارنیستند، پوچ می‏شمارد. در ادامه، ملاک صحیح خوبی و نیکی را از دیدگاه خود بیان می‏دارد و سنتهای اجتماعی را تنها زمانی تأیید می‏کند که در جهت تأمین چنین ملاکی حرکت نماید. فهم چنین نکاتی علاوه بر رفع سوءتفاهمات از ساحت مقدس قرآن نکات بسیاری را نیز برای محقق قرآنی در بردارد زیرا سبب می‏شود تا خود را در فضایی که قرآن در آن فضا نازل گردیده است جای داده و به درک والاتری از اعجاز قرآن دست یابد.
از این مقاله، آنچه «تأثیرناپذیری قرآن از فرهنگ زمان نزول» فهمیده می‏شود، خلط نویسنده محترم در مفهوم دو کلمه «ترجمه» و «فهم قرآن» است. دلیل این مطلب اشاره ایشان به ترجمه «دکتر بوکای مسیحی» است که معنای جالبی از ترجمه آیه 5 سوره زمر ارائه کرده‏اند.2 شکی نیست که با مراجعه به برخی از متون عربی به راحتی بتوان از عهده ترجمه آیات قرآن برآمد، اما مشکل، فهم قرآن برای غیرعرب‏زبانان، تنها در عربی بودن آن نیست تا با ترجمه حل شود، بلکه در سوءالاتی است که ذهن مخاطب را در هنگام قرائت کردن با خود درگیر می‏کند که پاسخ برخی از آنان جز با درک فرهنگ اعراب جاهلی امکان‏پذیر نیست. آیا نویسنده محترم فهم مفاهیم قرآنی را در حد آنچه که از یک ترجمه به دست می‏آید ساده می‏پندارند؟ اگر چنین باشد پس عرب زبانان باید از تفسیر قرآن بی‏نیاز باشند زیرا یقیناً آنان درک بهتری از ما نسبت به کلمات عربی قرآن دارند.
ایشان در جایی به عنوان تأیید مطلب خود به قرآن استشهاد کرده و می‏نویسند، «قرآن نه تنها از اینکه تحت تأثیر فرهنگ عربی واقع شده باشد سخنی به میان نیاورده و از جای گرفتن در تنگنای فرهنگ عربی آن روز خبر نداده است که پویسته فرهنگ عربها را نقد نموده است، و در راستای فرهنگ‏سازی برای آنها تلاش کرده است»3.
در پاسخ به این گفتار باید اشاره کرد که: اولاً، نگفتن دلیل بر نبودن نیست، ضمن آنکه قرآن کتابی همچون کتب زمان ما نبود. که قبل از آغاز مطلب در پیشگفتار خود شیوه عملکرد و نوع فرهنگی را که تحت تأثیر آن بوده اعلام نماید. ثانیاً، «تحت تأثیر یک فرهنگ زبانی بودن» با «تحت تأثیر رسوم و فرهنگ اجتماعی یک جامعه قرار گرفتن» بسیار متفاوت است. ظاهراً نویسنده محترم، بین این دو عنوان نیز خلط نموده‏اند. زیرا سخن بر سر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زبانی جامعه خویش است نه رسوم اجتماعی آن و این تأثیرپذیری از فرهنگ زبانی در عربی بودن، استفاده از مثالهایی در خور فهم مخاطبان عصر خود، استفاده از کلمات مأنوس با ذهن اعراب جاهلی، استفاده از برخی ساختارهای کلامی رایج در آن زمان و همچنین نوع استفاده از هریک از این ساختارها در موقعیتهای مختلف و... است، که تمام آنچه گفته شد مجموعه از فرهنگ زبانی زمان نزول قرآن است و این با فرهنگ اجتماعی و رسوم مختلفی که در جوامع مختلف بعنوان فرهنگ زمانه مطرح می‏شود متفاوت است. ضمن آن که تأثیرپذیری نیز به معنای پذیرش نیست. وقتی می‏گوئیم از فرهنگ زمانه خود تأثیر پذیرفته، یعنی با گفتاری مأنوس یا ذهن مخاطبان خود سخن گفته است نه اینکه رسوم اعراب جاهلی را در خود انعکاس داده باشد.
ایشان در جایی دیگر تأثیرپذیری را سبب نفی روح واحدی می‏دانند که بر تعلیمات تمامی پیامبران الهی حاکم بوده است و ضمن اشاره به بخشی از کتاب «بسط تجربه نبوی» اقدام به مچ‏گیری کرده و تناقض موجود در مطالب آن کتاب را آشکار می‏سازند. برای فهم بهتر مطلب بر آن مروری دوباره می‏کنیم:
«وجود تاریخی ادیان، مسلم است لکن وجود یک ذات و روح مشترک در میان همه آنها امری مسلم نیست و بلکه اثباتش نزدیک به محال است. ادیان، افراد یک کلی به نام دین نیستند و بیش از آنکه اشتراک در ماهیت داشته باشند با یکدیگر (به قول ویتگنشتاین) شباهت خانوادگی دارند»4
ایشان در نقد این مطلب آورده‏اند: «اما بررسی تاریخ پیامبران، مشاهده متون کهن، آیات و روایات، همگی از اشتراک ذاتی ادیان الهی سخن گفته‏اند.»5 شکی نیست که ادیان الهی دارای اشتراک ذاتی‏اند. اما سوءالی که در اینجا مطرح می‏شود آن است که آیا بررسی تاریخ پیامبران از اشتراک ذاتی میان ادیان الهی و غیرالهی نیز سخن گفته‏اند؟ آیا می‏توان اشتراکی ذاتی میان ادیان الهی و دینی چون بودیسم که اصولاً قائل به هیچ امر ماورائی (به آن معنا که در ادیان الهی آمده) نیست و یا ادیان توتم‏پرست آفریقایی یافت؟ از جایگاه علم ادیان چه تعریفی را می‏توان در خصوص کلمه دین ارائه کرد که شامل تمامی ادیان الهی و غیرالهی گردد و همه آنان را علی‏رغم اختلافات بسیاری که در اصول و نوع روش خود دارند تحت یک نام، جمع نمود تا اندیشمندان متخصص در علم ادیان. - فارغ از معتقدات خود - به موضوع «دین» به صورت یک پدیده در جوامع بشری بپردازند. در چنین وضعیتی هیچ تفاوتی میان ادیان الهی و غیرالهی نیست. از این رو، ارائه یک تعریف جامع، مسئله‏ای است که تمامی متخصصین این فن را به چالش کشانده است».6
مطالعه دقیقتر کتاب بسط تجربی نبوی به روشنی نشان می‏دهد که نویسنده از موضع علم ادیان به مسئله دین نگاه کرده است. به همین جهت با بخش دیگر آن به اشتراک ذاتی ادیان الهی اشاره کرده و هیچ گونه تناقضی ندارد. اشتباه نویسنده محترم مقاله زمانی بیشتر می‏شود که صراحتاً اصول دین تاریخی را همان اصول دین عندالله می‏داند و چنین استدلال می‏آورد که: «چنانچه در نزد خداوند، دین واحد باشد قطعاً دین تاریخی هم براساس قبول واحد خواهد بود و همگی یک اصل را دنبال می‏کنند. در این صورت نیز ادیان در ذات اشتراک خواهند داشت و اختلاف آنها در فروعات و احکام خواهد بود».7
سوءال این است که آیا اصول تاریخی دین کنفوسیوسیسم یا شنیتوئیسم یا بودیسم و مانند آن، همان اصول دین عندالله است؟ مگر آنکه بفرمایند ما اصلاً اینها را دین نمی‏دانیم که البته این، شیوه‏ای جدید در تاریخ دین‏شناسی خواهد بود!!!
در پایان و در ضرورت پردازش به فرهنگ زمان نزول قرآن، این نکته قابل توجه است که بدانیم قرآن به عنوان معجزه الهی، ساختاری را در طرح مطالب بلند خود برگزیده که بی‏ارتباط با وضعیت جامعه آن روز حجاز نبوده است. به همین دلیل درک فرهنگ زمان نزول این امکان را به محققین قرآن می‏دهد تا اصولی را که قرآن در لفافه کلمات، اصطلاحات و مثالهای متعدد خود جای داده است کشف کرده و در عصر خود به بازخوانی مجدد آن بپردازند؛ یعنی همان کاری که امروز مراجع بزرگ اسلام در خصوص احکام شرعی انجام می‏دهند. بدون درک زمان، مکان و مخاطبین کلماتی که به عنوان وحی الهی بیان گشته، جدا کردن اصل از فرع و مفهوم از مصداق در آیات قرآن عملاً غیرممکن است. بدین سبب کشف رموز زبانی و از آن مهمتر مطالعه و آشنایی با علومی چون زبانشناسی، از اساسی‏ترین نیاز قرآن‏پژوهان در عصر حاضر به شمار می‏رود.

پی‏نوشت‏ها:

1 - بقره / 102
2 - گلستان قرآن - 157 - ص19
3 - همان - ص18
4 - بسط تجربه نبوی - ص35
5 - گلستان قرآن - 157 - ص21
6 - ادیان آسیا - ویراسته یدهلم هاردی - ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی - ص18 یا: فلسفه دین -؟؟؟ محمدتقی جعفری ص31
7 - گلستان قرآن - 157 - ص22

مقالات مشابه

نقد ديدگاه مستشرقان در مورد تاثيرپذيري قرآن از اشعار عصر نزول

نام نشریهقرآن پژوهي خاورشناسان

نام نویسندهاسماعیل ابراهیمی, محمد جواد اسکندرلو

نقد دیدگاه وجود خرافات ضد علم در قرآن

نام نشریهقرآن و علم

نام نویسندهمحمدعلی رضایی اصفهانی, روح‌الله بهادری جهرمی

فرهنگ زبانی عرب و نقش آن در ترجمه قرآن کریم

نام نشریهتحقيقات علوم قرآن و حديث

نام نویسندهقاسم فائز, محمدعلی حیدری مزرعه آخوند

تحلیلی بر اندیشه انعکاس فرهنگ زمانه در قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمحمدکاظم رحمان ستایش, سیدمحسن خلیلی‌نژاد, صادق شیخلو

آية «نهي از سؤال» و رابطة آن با عصري بودن قرآن

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهمحمد حاج ابوالقاسم

قرآن و فرهنگ زمانه؛ نقد و بررسي

نام نشریهفصلنامه سخن جامعه

نام نویسندهمحمدحسن اخلاقی

سیر تحول دیدگاههای خاورشناسان در مورد مصادر قرآن

نام نشریهپژوهش های قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدکاظم شاکر, محمدسعید فیاض

نقد تاریخیت قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهعلیرضا قائمی‌‎نیا

تشبیهات و تمثیلات قرآن و فرهنگ زمانه

نام نشریهسفینه

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, نجمیه افشاری